اومانیسم رنسانس احیایی در مطالعه دوران باستان کلاسیک بود، ابتدا در ایتالیا و سپس در اروپای غربی در قرن های 14، 15 و 16 گسترش یافت. در طول این دوره، اصطلاح اومانیست به معلمان و دانش آموزان علوم انسانی اطلاق می شد که شامل دستور زبان، بلاغت، تاریخ، شعر و فلسفه اخلاق بود. در قرن نوزدهم بود که به جای علوم انسانی اصیل، این را اومانیسم نامیدند و بعدها با نام متداول اومانیسم رنسانس، آن را از تحولات اومانیستی بعدی متمایز کردند. در طول دوره رنسانس، بیشتر اومانیست ها مسیحی بودند، بنابراین دغدغه آنها «پاکسازی و تجدید مسیحیت» بود، نه از بین بردن آن. چشم انداز آنها این بود که پیچیدگی های الهیات قرون وسطی را دور بزنند . تحت تأثیر و الهام از کلاسیک ها، اومانیست ها فن بیان جدید و یادگیری جدید را توسعه دادند. برخی از محققان همچنین استدلال می کنند که انسان گرایی دیدگاه ها و ارزش های اخلاقی و مدنی جدیدی را بیان می کند که راهنمایی در زندگی ارائه می دهد. اومانیست ها به دنبال ایجاد شهروندی بودند که بتوانند با فصاحت و شفافیت صحبت کنند و بنویسند و در نتیجه قادر به مشارکت در زندگی مدنی جوامع خود و ترغیب دیگران به اعمال صالح و محتاطانهای باشند. اومانیسم، در حالی که توسط نخبگان کوچکی که به کتاب و آموزش دسترسی داشتند راه اندازی شد، به عنوان یک شیوه فرهنگی برای تأثیرگذاری بر همه جامعه در نظر گرفته شد. این برنامه ای بود برای احیای میراث فرهنگی، میراث ادبی و فلسفه اخلاقی دوران باستان.