زیباییشناسی (به انگلیسی: Aesthetics) شاخهای از فلسفه است که موضوع آن ماهیت زیبایی و ذوق، همچنین فلسفه هنر (حوزهٔ فلسفهٔ خاص خود را دارد که از زیباییشناسی بیرون میآید) است. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درک بهتر ادراکات و همچنین پدیدههای سخت مانند تندیس و پدیدههای نرم مانند موسیقی که باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میشود. اما خود همین تعریف زیبایی با گره خوردن به مفاهیم دیگری همچون حقیقت، عشق، زندگی، مرگ، خدا، انسان، گناه و معصیت و حتی موضوعاتی چون سیاست، فضا و غیره دامنهٔ گستردهای پیدا کردهاست. درواقع خود تعریفی که از زیبایی ارائه میشود میتواند دامنهٔ بحث را بسیار وسیع یا بسیار محدود کند. به علاوه برخی سعی کردهاند زیبایی را در یک موضوع عینی به خصوص جستجو کنند: مثلا در انواع مختلف هنر، درانسان، اشیاء، طبیعت و چیزهای دیگر. نخستین بار الکساندر گوتلیب بومگارتن در کتابی با عنوان Esthetique یا به فارسی زیباییشناسی از این عبارت استفاده کرد. اما پیشینه بحث در این مورد به اندازه تاریخ فلسفه است. عناصر زیبایی شناسی در اینجا شش عدد هستند: خود زیبایی شناسی، تقلید، هنرمند، اثر هنری، الگو، قضاوت. بنابراین بازتاب پیشنهادی حول مفاهیم کلیدی با هدف روشن کردن رابطه ما با هنر و زیبایی - یا ساده تر با هر چیزی که ما را لمس می کند، سازماندهی می شود (بر اساس ریشه شناسی زیبایی شناسی). هر مفهومی به لطف گزیده هایی از متون کلاسیک بزرگ و نوشته های متعدد هنرمندان در همان زمان در تاریخ بازنگری می شود. طرح انتخاب شده توسط ورودی های دیجیتال، اتصالات احتمالی بین فصل های مختلف را تسهیل می کند. به جای جامع بودن، که در این زمینه غیرممکن است، وضوح و تراکم ترجیح داده شد.