اگر در حال رشد نباشید، درواقع در حال جاندادن هستید جمله بالا، قانون بنیادین زندگی بر روی زمین و در دنیای تجارت امروزی است، محرکی است برای سوق دادن اکثر ما به سمت بهتر شدن در کارهای محوله و رسیدن به آن شخصیتی که باید داشته باشیم، همچنین میل به «بیشتر بودن» است. با وجود این تمایل است که واژه «هدایتگری» توجه دنیای رشد فردی و نیز دنیای تجارت را به خود جلب کرده و به دنبال آن یک صنعت چند میلیارد دلاری سالانه و وضعی که همه در جستوجوی هدایتگر باشند ایجاد کرده است. اکنون، بیشتر از هر زمان دیگری کارمندان به دنبال فرصتهایی برای رشد هستند و به مدیران نیز مرتبا گفته میشود که کارمندان خود را به طور منظم «هدایت» کنند. ما حتی با مدیرانی کار کردهایم که اقرار داشتند به آنها گفته شده: «دست از مدیریت برداشته و شروع به هدایت کنند». از لحاظ تئوریک مناسب به نظر میرسد که مدیران کارکنان خود را به سوی رشد و توسعه و موثرتر بودن هدایت کنند، اما در این میان مشکلی وجود دارد. اگر چه بسیاری از مردم معتقدند که داشتن یک هدایتگر راهی عالی برای رسیدن به موفقیت است، اما تنها تعداد اندکی میدانند که یک هدایتگر کیست یا چه وظیفهای برعهده اوست. هنگامی که مدیران خواستار افزودن ابهامی دیگر به برنامه کاری بیش از حد شلوغ خود میباشند، سردرگمی آغاز میشود.