آبنبات چوبی یکی از مشهورترین رمانهایی است که نوستلینگر نویسنده آلمانی برای کودکان نوشته است. رمانی کوچک و جمعوجور که از دنیای کودکی خیالپرداز بهنام ویکتور حرف میزند. پسری که اسمش را دوست ندارد و مدام به دوروبریهایش میگوید: ویکتور هم شد اسم؟ او آنقدر دنبال اسم جدید برای خودش گشت تا رسید به آبنبات و به همه قبولاند که بعد از این آبنبات صدایش کنند و اسمش شد: آبنبات. آبنبات با مادر و خواهر و مادربزرگش در آپارتمانی کوچک زندگی میکند، پدر خانواده را رها کرده، اما مادر و مادربزرگ مهربان اجازه نمیدهند دو فرزند خانواده خلا عدم حضور پدر را احساس کنند. خانواده آبنبات جزو طبقههای پاییندست اقتصادی هستند، با این همه شادی و خوشی لحظهای از زندگیشان دور نمیشود و در آپارتمانی که چهار نفر بهزور در آن جا میشوند با تدابیر مادربزرگ یکی از جذابترین جشن تولدها برای ویکتور که حالا همه، حتی معلم مدرسه، آبنبات صدایش میکند، برگزار میشود. پسرک به معجزهی آبنباتهایی که همیشه دمدست دارد امیدوار است و فکر میکند میشود با این آبنباتهای شیشهای از هر هفتخوانی عبور کرد. آبنباتچوبیهایی که در فروشگاه پایین خانه دم دست هستند و ویکتور با کمک آنها سراغ حل مشکلاتش میرود، اما بهزودی برای ویکتور ماجراهایی پیش میآید که حتی آبنبات چوبیها هم از پس حلش برنمیآیند...