دکتر خوان-داوید نازیو، روانکاو مشهور، در کتاب رنج و عشق به مفهوم پردازی یکی از مسائل اساسی روانکاوی، و شاید مهمترین آنها، یعنی تجربه درد، دست می زند. او بر این باور است که درد روانی، تا آنجا که دردْ درد جدایی است، با عشق در هم تنیده است. درد همواره درد عشق است: «تاثیری است ناشی از گسست بی رحمانه پیوندی که مرا به شخص یا چیزی که دوست می دارم مربوط می کند». او می نویسد، «تمام انواع درد مراتب مختلف درد جدایی بیرحمانه از معشوق است، آن که چنان عمیق و دایم با او پیوستگی داریم که توازن روان ما را تنظیم می کند. درد تنها در زمینه عشق وجود دارد». نتیجه این گسست بیرحمانه، مجموعه ای از دردهای دیگر است و نویسنده در متن کتاب به هر کدام از آنها اشاره می کند، از جمله: درد سوگواری، درد واکنش، درد ژوئیسانس، درد ناخودآگاه، درد به شکل ابژه رانه، درد به شکل نوعی جنسیت، درد به صورت فانتزی دگر-خودآزارانه، درد و شیون و درد سکوت. کتاب رنج و عشق با توصیف تمام این گونه های درد، الگوی پدیدارشناختی درمان درد را ارائه می دهد.