عاشقانه ای در بستر تاریخ رمانی برای آنها که مبتلای دولت عشقند دیوان دل های دل سپرده به دلدار مینیاتوری از نظم و نسق و هندسه و هنجار ایرانی و سوادی که به بیاض ختم می شود نگاره ای بومی برای همه افقهای اجتماعی که خون عشق در آنها دویده عاشقانه ای به زبان مردم کوچه و بازار که خرده نان از زمین برمیدارند و می بوسند و کنج دیواری می نهند تا روزی پرنده ای باشد. آراز، تنها فرزند خانواده ای ثروتمند است که در بحبوحه جنگ ایران و عراق برای تحصیل موسیقی به وین می رود و به عنوان یک دانشجوی ممتاز گذرهای تحصیلی را پشت سر می گذارد. هنگام انتخاب موضوع پایان نامه استادش او را به انتخاب موضوعی بومی یعنی یافتن نغمه های فولکلور و بررسی نمونه هایی از موسیقی زادگاهش تشویق می کند. از بین ترانه ها و آوازهایی که در کودکی شنیده بود یکی را بیشتر از همه می پسندید اما شاه بیت این غزل را فراموش کرده بود. از پیران کهنسال می پرسد و نمی یابد. دست به دامن صفحه های قدیمی گرامافون پدربزرگ می شود ولی بیت گمشده پیدا نمی شود. کسالت شدید پدر سبب می شود که او هر چه زودتر راهی ایران شود و این رجعت مصادف است با قبول قطعنامه ۵۹۸. در هر قدم با گوشه هایی از هویت و هنجار ایرانی آشنا می شود و در هر گذر مستوره ای نقاب می گشاید. پدر را از دست می دهد اما چیزهایی دیگر می یابد و بزرگترین حادثه زندگیش اتفاق می افتد. بیت گمشده را می یابد زنده و خاموش. پایان نامه اش تبدیل به مجموعه نامه هایی می شود که برای غزال می نویسد. غزالی گمشده که از غزلی عتیق او را اسیر خود کرده بود…