مجموعه داستان «دوران طلایی دلشکستگی» ترجمه لیدا طرزی، شامل داستانهای برگزیده جایزه ادبی ا. هنری در سال ۲۰۰۵ است؛ سالی که پنجمین سال از ورود جهان به قرن بیست و یکم را شکل داده و تحولات اجتماعی و زیستی و… در آن با سرعت سرسامآوری در حال اتفاق افتادن است. در چنین فضایی است که داستان نیز بهعنوان ابزاری برای واکاوی انسان و اندیشهها و رابطههای متقابل میان او و همنوعانش مبدل به یکی از مهمترین متون تولیدشده در ساختار زیستی مدرن میشود. جایزه ا. هنری در میان داستانهای منتشرشده در سال ۲۰۰۵ در سراسر دنیا سعی کرده آثاری را که به شکلی به مسئله انسان و ساختارهای شکلدهنده به زندگی مدرن او و نیز احتیاجات و کاستیها او در زیست اجتماعی مدرنش اشاره دارد، انتخاب و در قالب برگزیدگان خود در این کتاب گردآوری کند. داستانهای این کتاب به دلیل تألیف شدن در پنجمین سال از ورود انسان به قرن تازه زیستی خود بر روی کره زمین میتواند بهنوعی نمایشدهنده مهمترین مسائلی باشد که او در آغاز مسیر راه حیاتش در این بازه زمانی با آنها درگیر بوده است. در این کتاب و بر اساس انتخاب داوران جایزه، ۹ داستان کوتاه قرارگرفته است که همگی آنها به آنتوان چخوف تقدیم شده است. بنا بر بیان سرداور این جایزه در مقاله ابتداییاش در این کتاب، این تقدیم چندان بیارتباط با کتاب نیز نیست. اگر چخوف در ساختاری زیست میکرده که به دلیل شرایط بدنی خود از کودکی مطلع میشود که به خاطر بیماری فرصت حیات زیادی ندارد و به همین خاطر با تندترین و صریحترین شیوه بیانی به ساختار زیستی عصر خود تاخته و بهنوعی لزوم نوعی تحولخواهی و بازآفرینی در نگاه انسانی را یادآوری میکند، داستانهای این مجموعه نیز خبر از تولد نگاهی در جهان میدهد که در آستانه زیست در قرن تازه انسان باید بر ماندن بر آن یا عبور و تغییر دادنش، تصمیم بگیرد. به تعبیر نویسنده مقدمه این کتاب در مجموعۀ حاضر، فرد و جامعه اغلب بهجای آنکه در تقابل باشند، در نوعی ارتباط گسست آفرین قرار میگیرند. و در پرتو چنین ارتباطی است که باید تصمیمهای مهم و بزرگی را برای ادامه زیست و حیات خود بگیرند. داستانهای این مجموعه برای نیل به این هدف گاهی سخن از تشخص اجتماعی و فاکتورهایی مانند رفاه و تأمین اجتماعی و نقش آنها در حیات امروز انسانی به زبان میآورند و گاهی حسرت فراموشی میراثهای گذشته بشری را بیان میکنند که در قالب تلاش یک سرخپوست برای بازپسگیری میراث برجایمانده از مادربزرگش نمایان میشود. داستانی مانند «تاریخ موجز مردگان» اثر کوین بروکمایر نیز روایتی است از زندگی در شهر مردگان که در آن ساکنان با نوعی فاکتورهای حیاتی مشترک به هم وصل هستند و نبود هر نوع دشمنی میان آنهاست که پیش چشم مخاطب داستان جهان پس از مرگ را به آرزویی دست نیافتنی تبدیل میکند. سایر داستانهای این مجموعه نیز با رویکردی کمابیش مشابه به دنبال روایتی از یک هدف و اتفاق مشترک در بسامد زندگی انسانی هستند.