حکایت و روایت از پهلوانیهای و دلاوریهای پهلوانان ایرانزمین، بخشی از تاریخ شفاهی مردمان سرزمین ماست. سالهای سال مردمان ایران با حضور در قهوهخانهها و یا مراکز تجمع مردم، پای نقل و صحبت مرشدهایی مینشستهاند که پهلوانیهای ایرانیان را از دل قصهها و افسانههای کهن ایران استخراج کرده و پس از تصویر آنها در قالب نقاشی به روی پردههای بزرگ، به نقل سینهبهسینه آنها برای مردم پرداختهاند. قصههای پهلوانی در ایران اما تنها در نقل پردهها و افسانهها و حکایتهای پهلوانی کهن خلاصه نشده است که در بسیاری از حکایات روزمره زندگی مردم نیز ریشه دارد. به عبارت دیگر ایرانیان در گذر زمان افسانههایشان را با زندگی روزمره خود پیوند زده و سعی کردهاند پهلوانهای افسانهای خود را در قامت مردانی از روزگاران معاصر کشف و پیدا کنند. از گذر این تلاش است که بسیاری از پهلوانیها و جوانمردیهای قصهها و افسانهها را در قهرمانان سرزمین خود کشف و بازآفرینی میکنند. مجموعه نه جلدی رخصت مرشد، قصههای پهلوانی نوشته خسرو آقایاری نیز با همین هدف و برای بازخوانی حکایتهایی از زندگی پهلوانان ایرانی تألیف شده است. آقایاری در نخستین جلد از این مجموعه به سراغ پهلوانانی از شهر اردبیل رفته است و هفت حکایت از هفت پهلوان این خطه را روایت کرده است. حکایتهای او در این کتاب از دل منابع حقیقی و بر اساس قصههایی سینهبهسینه روایتشده، انتخاب شده است و به زبانی ساده در این کتاب آمده است. آقایاری در این مجموعه زبان روایی حکایت را در داستانهای خود هرگز از یاد نمیبرد. روایتهایی او حتی به روی صفحات کاغذ نیز همان شیوایی و روانی و تعلیق بیان شفاهی این حکایتها را داراست. شیوه روایت آنها به شکلی است که سنتهای قصهگویی ایرانی را حفظ کرده و درعینحال ادبیاتی را برای بیان اتخاذ میکند که جانمایه آن استفاده از کلماتی است که در لفظ و بیان امروزه ما بسیار به کار میرود و به هیچ روی برای مخاطب غریبه نیست. قصههای این کتاب به ترتیب شرحی است از پهلوانیهای پهلوان بایرامعلی ذبیحی، عبدالحسین روحنواز، محمدحسین بهبودی، فرض علی دولتی، طرلان مرادی، ملا ابراهیم ناقلی، و جواد خان حاجی خواجهلو. تمامی این قصهها بر مبنای داستانی واقعی از یکی از مبارزات این پهلوانان انتخاب و از سوی نویسنده مورد پرداخت داستانی قرارگرفته است. یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد این مجلد از این مجموعه، تلاش نویسنده برای جمعآوری اطلاعات از منابع شفاهی بوده است. آقایاری برخی از اطلاعات خود برای نگارش قصههای این کتاب را بر مبنای مصاحبههایی با پهلوانان قدیمی اردبیل به دست آورده و خاطرات شفاهی آنها را دستمایه نگارش کتاب خود قرار داده است. این مجموعه گرچه شکلی داستانی داشته و نمیتوان از آن در قالب تاریخ شفاهی یکی از سنن فرهنگی و پهلوانی ایران یاد کرد، اما تلاش نویسنده برای جمعآوری اطلاعات پیرامون شخصیتهای این کتاب و نیز تلاش او برای شخصیتپردازی حقیقی بر مبنای آنها در این کتاب را میتوان تلاشی همپایه یک پژوهش برای تدوین تاریخ شفاهی این بخش از فرهنگ ایران یاد کرد.