«اقتصاد و آرمانشهر» سومین کتاب از مجموعه کتابهای «نقد سرمایهداری از درون» نوشته جفری هاجسن و ترجمه آرش طهماسبی است. بزرگان اقتصاد همچون پروفسور رونالد دور از مرکز کارآیی اقتصادی مدرسه اقتصاد لندن، پروفسور یان گاف، استاد گروه علوم سیاسی و اجتماعی دانشگاه بث انگلستان و پروفسور اوگو پاگانو از گروه اقتصاد دانشگاه سیهنا ایتالیا این کتاب را تحسین کردهاند. آرمانشهرهای چپ سنتی و راست نئولیبرال، هردو، تا حدودی به دلایل مشابه، نشدنی و غیرممکن هستند. درست همانطور که برنامهریزی متمرکز به شکست انجامیده است، به همین دلیل هرگونه تلاش برای پیادهسازی کامل و پایدار اصول فردگرایانه و بازارمحور نئولیبرالیسم هم محکوم به شکست است. دلیل اصلی و متداول شکست هر دو دیدگاه این است که هر دو پروژه -هرچند به شیوههای مختلف- ماهیت یادگیری و دانش در یک اقتصاد مدرن را به اشتباه درک کردهاند. علاوه بر این، هر دو دیدگاه تاکید ناکافی بر اهمیت کارکردی تنوع ساختاری در یک نظام اجتماعی-اقتصادی پیچیده میگذارند. این کتاب هر دو این دیدگاه ها را به نقد میکشد. نقاط ضعف و چالههای آنها را توضیح میدهد و در نهایت میگوید: این کتاب طرحی را دنبال میکند که به موجب آن کاپیتالیسم بهراحتی تکوین مییابد، نه به سمت سوسیالیسم، بلکه به سمت یک نظام اجتماعی-اقتصادی دیگر. در اینجا تاکید میکنم که قصد ندارم بگویم چنین تکوینی از پیش نوشته شده است. در اینجا قصد بر آن است که بگوییم امکان برقراری یک سیستم دیگر هم وجود دارد که اساسا نسبت به آرمانشهرهای شاخص قرن بیستم از هر دو منظر سوسیالیسم دولتی و کاپیتالیسم فردی متفاوت است. این آینده بدیل با رانه رشد تولید دانشبنیان پیش میرود. ادعای شدنیبودن چنین نظامی از اینجا ناشی میشود که این نظم جدید میتواند با کارآیی بیشتری در کسب و استفاده از معرفت و فرآیندهای پویای یادگیری نقش ایفا کند.