آملی نوتوم، در رمانی نوستالژیک، هوشمندانه و غیرمعمول، خود را در قالب گرسنگی برونریزی میکند: گرسنهی تجربه، گرسنهی زندگی، گرسنهی شیرینی و گرسنهی گرسنگی: دورانی که او در آن به انروکسیا یا همان بی اشتهایی کامل دچار میشود. «زندگی نامه گرسنگی» با بازگویی سفرهای تاثیرگذار دوران جوانی آملی، از توکیو تا پکن، و از پاریس تا نیویورک، به اثری درخشان دربارهی واکاوی خود بدل میشود، و به گفتهی بسیاری از منتقدان بالغترین و تکاندهندهترین اثر آملی تا به امروز است. زندگی نامه گرسنگی سالهای اولیه زندگی نوتوم را دنبال میکند. پدر دیپلمات او با هر پست جدیدی که میگیرد خانوادهاش را ربوده و آنها را به مکان دیگری منتقل میکند تا تک تک اعضا وارد دنیای گیج کنندهی جدیدی شوند. مدرسه جدید، پرستار بچه جدید، خیابانهای جدید، و از دست دادن همه چیزهایی که برایشان آشنا بوده است. یک کودک چطور میتواند این ترک کردنها و رسیدنهای تروماتیک را هضم کند؟ گرچه مادر اصرار دارد که بچه با پدرش مو نمیزند، وقتی آملی بزرگ میشود بالاخره میفهمد که او پدرش نیست: که یک زن است. او شاهد گرسنگی و بیماری در بنگلادش است. مورد آزار قرار میگیرد. ترس و جا به جایی باعث بیاشتهایی میشود. و با این حال، املی رام نشدنی، تسلیم نمیشود. او سعی میکند به هر وسیلهای بر خلأیی که او را تعریف میکند غلبه کند. پس خود را غرق تماشای زیباییها میکند: تپههای پشت باغ ژاپنیاش، زیبایی خواهرش، نرمی آغوش دایهاش..