«فهرست ترسها» مجموعه داستانهایی از نرجس خدایی، نویسنده معاصر ایرانی است. «کریسمس»، «مارسی»، «فهرست ترسها»، «کدام دختر است که به باد شو میکند» و «پوزیدئون» نام داستانهای این مجموعهاند. روایتهای این کتاب در فضاهایی بین فرهنگی رخ میدهند اما در این میان، نه ملیت آدمها حرف آخر را میزند و نه متنهایی که فرد لابهلای سطورشان زندگی میکند. مهم آن است که شخصیتها به زندگی یکنواخت و سترون خو نمیگیرند و از فرط تنهایی و واماندگی به رابطههای غریب و مضحک یا حتی به توهم عشق تن درمیدهند؛ هرچند به گفته شیلر «انسان هنگامی به معنای کامل کلمه انسان است که بازی میکند»، اما عمر بازی و بازیگوشی محدود است. آدمها لحظههای کوتاه همدلی و بیزاری، همبستگی و بیتفاوتی و بیقراری و دیوانگی را تجربه میکنند، سپس «رویاهایشان را مثل بادکنک به دست باد میسپارند و با دستهای چرب و چیلی ماشین تعمیر میکنند»: «بهشدت کلافه است. دانههای درشت عرق شیارهای گود صورتش را پر کرده و زیر چانه به هم پیوسته. چتریهای نامرتبش به پیشانی مرطوب چسبیده. یالهایش روی شانه ریخته و به بازوان لاغرش میرسد. دور مچ نحیفش بندی تزیینی از جنس چرم بسته. پیرهن رنگورورفتهاش آنقدر کوتاه است که پرزها و رگهای تیرهٔ رانهایش به چشم میآید. انگشتش را بیقرار روی شاسی زنگ میفشارد و بعد که میبیند کسی جواب نمیدهد، محکم روی در آهنی کنسولگری میکوبد و با دهان کفکرده فریاد میکشد: «باز کنین فاشیستهای آشغال! نازیهای رذل! هی...ی! با شمام!»