«میانرشتگی»، ساختار معرفتی نوینی است که از خصلتهای زبانی و معرفتی خاص خویش برخوردار است و از روابط و مناسبات درونی میان عناصر و اجزای آن نظام شناختی، ساختار فکری، و قواعد اجتماعی گفتمان جدید دانش شکل گرفته است. به زبان دیگر، میانرشتگی برآیند پیچیدگی مسائل، چندوجهی بودن موضوعات، غیرخطیبودن روابط و مناسبات پیچیده میان پدیدهها و مسائلی است که مستلزم تبیین، تفهم و تحلیل آنها از طریق همکنشی و تلفیق دانش، مفاهیم، روشها، ابزارها و چشماندازهای گوناگون رشتهای و علمی است. بایستگی میانرشتگی از فضاها، شرایط و موقعیتهای پیچیده و رمزآلودی منشأ میشود که بر فضاهای اجتماعی زیست انسان در عصر «ارتباطات»، جوامع «دانایی» و در دنیاهای «مجازی» حاکم است. امروزه، تقریبا در تمامی حوزههای نهادی «دانش» و اجتماعات سازمانی «آموزش»، «میانرشتهگرایی» بسط و گسترش یافته و به شکل اجتنابناپذیری، مشخصۀ نوین شیوه تولید دانش و سیاستگذاری عرضه آموزش به شمار میرود.