بیست سال از تأسیس معاونت فرهنگی و اجتماعی در ساختار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری میگذرد. پیش از آن فرهنگ بخشی از نام وزارت بود: فرهنگ و آموزش عالی. پیشوند فرهنگ معطوف به وابستگی مجموعه «میراث فرهنگی» به این وزارتخانه بود و بازتاب عملیاتی نداشت. اما نقش مهم دانشگاه در تولد و بالندگی جریان اصلاحات، مسائل و دغدغههای فرهنگی و اجتماعی را به کانون توجه و کنش دانشگاه بازگرداند. اصلاحات رنگ و لعاب جنبش دانشجویی را از سیاست به میدانهای دیگر نیز کشاند. همزمان، تغییر فضای جامعه فضای دانشگاهها را نیز متفاوت ساخت. دانشگاه از کنش نخبهگرایانه و صرفا سیاسی، به کنش اجتماعی و فرهنگی متمایل شد. گفتمان جنبش دانشجویی که در سالهای پس از انقلاب اسلامی مبتنی بر عدالتخواهی بود، سویههای جدیدی نیز یافت و آزادی، حقوق بشر و دموکراسی به زبان دانشگاه راه یافت. ظرفیت بسیاری برای حضور و فعالیتهای دانشجویی در دانشگاه، مهیا شده بود و مدیریت و ساماندهی این موج خروشان جوانی نیاز به مدیریتی داشت که همهجانبهنگر باشد، چشمانداز وسیع و ساختی انعطافپذیر داشته باشد. به همین دلیل متصدیان جدید وزارتخانه از همان ابتدا سازوکاری چیدند تا نگاه کارشناسی و رفتار خردگرایانه، دانشگاه را از آسیب بدسلیقگی فرهنگی مصون دارد. شورای فرهنگی - اجتماعی در ستاد وزارت فرهنگ و آموزش عالی تشکیل شد و نخبگان سیاسی و دانشگاهی آمدند و درباره دانشگاه جدید و ملزومات و حواشی آن همفکری کردند. در چنین بستری، ایجاد معاونت فرهنگی- اجتماعی، به عنوان پاسخی به آنچه که میتوان دانشگاه دوران جدید نامید، مورد توجه قرار گرفت. علاوه برآن برآیند ارزیابی جمعی از موقعیت دانشگاه، این مسئله را قطعی ساخته بود که ظرفیتهای حقوقی و ساختاری فعلی پاسخگو نیستند و به همین دلیل اقداماتی کلیدی مانند تدوین آییننامه فعالیت تشکلهای دانشجویی در دستور کار قرار گرفت و برای اولینبار تولد تشکلهای جدید دانشجویی در قالبهای علمی، فرهنگی و صنفی به رسمیت شناخته شدند. البته تدوین آییننامه آغاز راه بود.