«مسئلۀ شرّ» یکی از مباحث جدی در گفتمان فلسفۀ دین و الاهیات در دهههای اخیر بوده است. با استناد به مسئله شرّ از یک سو انتقادات اخلاقی شدیدی بر گفتمان تئودیسه وارد شده و از سوی دیگر معقولیّت خداباوری در معرض تردید قرار گرفته است. در این فضا متکلمان یهودی و مسیحی و فلاسفه دین خداباور کوشیدهاند در مواجهه با انتقادات اخلاقی تند وارد بر گفتمان تئودیسه و حتی دعاوی ملحدانه راجع به نامعقولیّت خداباوری در مواجهه با شرّ به بازخوانی سنت دینیشان روی آورده و پاسخهایی با تابآوری بیشتر مطرح کنند، اما متأسفانه در جهان اسلام، متفکران اسلامی علاقه و اهتمام چندانی در این زمینه نداشته و ندارند و در مواجهه با مسئله شرّ به واگویی پاسخهای کلاسیک اکتفا کردهاند. با توجه به این خلاء، در این اثر تلاش شده تا بر پایه متافیزیک اقبال لاهوری پاسخی جدید به مسئله شرّ ارائه گردد که به زبان روزگار ما ترجمهپذیر و فهمپذیر بوده، وجه وجودی و انسانی شرّ را جدی گرفته، و از زبان انتزاعی و خشک تئودیسه فاصله داشته باشد؛ پاسخی که به رنج انسانی اصالت دهد، شکوه و گلایه را به عنوان واکنشی موجه به رنج به رسمیت بشناسد و نقطه آغاز حرکت و دغدغه نظرورزیاش را «رنج ملموس بشری» قرار دهد نه «پرسشی انتزاعی» و «مسئلهای منطقی» که در آن «انسان و رنجش» به «مفاهیم فلسفی و منطقی» فروکاهیده میشوند؛ پاسخی که عملورزی و کنشگری در جهت کاستن از رنج عالم را در ناظران رنج تقویت کند، و با تأکید بر مسئولیت بشری در عالم، در مقابل ادبیات فارغدلانه و منفعلانه تئودیسه قرار گیرد.