داستان زندگی و مرگ آندرو پترای یکی از شخصیت های متمول و سیاسی جناح راست آمریکاست که در کارهایش به صداقت و بی باکی معروف است. اما داستان بیش تر به نزدیکان و بازماندگانش نگاه می کند و به کندوکاو در زندگی و شخصیت های درونی آن ها می پردازد. برادرانش «هاچ» و «استفان» و بیوه جوانش «یو آن» از اعضای یک خانواده معروف و برجسته اجتماعی هستند به هر حال با این اتفاق از دیگران سوا می شوند و هر یک از آن ها در انزوا با دشمن درونی خودشان تنها می مانند، با آدم کش درون خودشان. و در حالتی از ترس و انجماد به این واقعیت می رسند که مرگ آندرو به طور ناخواسته پرده از نفرت، عشق و اعتقادات مذهبی آن ها برداشته. همه احساسات و عواطفی که قبلا آن ها را از حس تهی بودن و کابوس های شبانه شان بر حذر می داشت. درگیری های ذهنی و جدال با واقعیت های پیش رو در همان حالی که درگیر فاجعه بودند آن ها را دربر می گیرد و عوالمشان که شامل دنیای شخصی و زندگی سیاسی شان است را تحت تاثیر قرار می دهد.