رمان «قابیل فراموش نمی شود» ماجرای مینا دختر شانزده ساله ای است که با پدرو مادربزرگ و نامادریش زندگی میکند و ساکن محلههای پائین شهر اصفهان است. او دلش میخواد مثل آدم های پولدارا زندگی کند. مینا وضعیت ظاهری مناسبی ندارد، در پارتیها شرکت میکند و از خوردن مشروبات الکلی ابایی ندارد. او در یک مغازه عطر فروشی کار میکند روزی متوجه می شود که صاحب مغازه که به او قول ازدواج داده قاچاقچی مواد مخدر است و در مغازه اش مواد مخدر ردوبدل می کند، او محل اختفای هروئین ها را پیدا می کند، یک بسته هروئین برمیدارد تا بفروشد و پول زیادی به دست بیاورد. صاحب مغازه و قاچاقچیها تعقیبش می کنند که هروئین ها را بگیرند. مینا فرار میکند به مسجد می رود ، در مسجد اطلاعیه اردویی را میبیند. مقصد اردو مشهد است و مینا تا به حال به مشهد نرفته است، برای فرار از دست قاچاقچی ها به مشهد می رود و ادامه ماجرا ….