موضوع کتاب حاضر، داستانی عاشقانه و اجتماعی است. «یگانه» تک دختر خانواده است و پدر به جرم قتل یکی از دوستان قدیمی، با نام «توکّل»، در زندان به سر میبرد. مادر بر اثر حوادث وارده از غصّه دق کرده و از دنیا رفته است. در این زمان «منصور»، پسر «توکّل» که مدّتها قبل با رفتارهای زننده و ناهنجار تصاویر هولناکی در ذهن «یگانه» به وجود آورده است، اینک تقاضای شرمانهای از «یگانه» دارد تا به آزاد شدن پدرش رضایت دهد. در این میان «حامد» به خواستگاری «یگانه» رفته و با وی نامزد میکند. مدّتی بعد پدر «یگانه» فوت میکند و مخفیکاریهای «یگانه» و تماسهای گاه و بیگاه «منصور»، شک و تردید را در دل «حامد» به وجود میآورد. «یگانه» برای فرار و توضیح ندادن دربارة حوادث وارده، «حامد» را ترک میکند و به سوی مسیر نامعلومی گام برمیدارد.