در کتاب حاضر کریشنا مورتی (Jiddu Krishnamurti) از انسان و گرفتاریهایش میگوید. او برعکس بسیاری از نویسندگان حوزه فلسفه و روانشناسی، به شما راهحل و راهکاری مشخص شده نشان نمیدهد. مورتی با دید منطقی به مسائل نگاه میکند، آنان را شرح میدهد و راهکارش را به عهده خودتان میگذارد. چرا که معتقد است راه چاره مشکلات در درجه اول با خودشناسی یافت میشود. کریشنا مورتی در کتاب اولین و آخرین رهایی (The First and Last Freedom) میگوید که در جستوجوی حقیقت نباید رفت. حقیقت پیدا کردنی نبوده و در همین لحظه و در وجود هرآنچه که هست قرار دارد. اگر انسان به دنبال حقیقت برود و تلاش کند، دیگر قادر به درک آن نخواهد بود. به عقیده مورتی، تجربه نشان داده است که هرگاه انسان به دنبال پاسخ و حقیقتی رفته، برخلاف تصورش نتایج ناگواری به بار آورده است. کار ما، فعالیت ما، حتی اقداماتی که برای ایجاد صلح انجام میدهیم هم خود موجب جنگ و بدبختی بیشتری میشود. در طول مطالعه آثار کریشنامورتی، بارها خواهید خواند که مجبور به باور عقاید نویسنده نیستید و اگر منطق شما در لحظه چیزی را نپذیرفت به آن احترام بگذارید. او میگوید که ما انسانها نباید تماشاچی باشیم. نباید با خواندن، شنیدن و دیدن رفتار و باور شخصی به آن ایمان بیاوریم. به عقیدهی او انسان به دنبال آن است که تقلید کند و زحمت نتیجهگیری و خلق ایده را به خود ندهد. در آثار جیدو کریشنا مورتی به دنبال پاسخ و راهکار واضح نباشید. او فقط تمام باورها و عقاید شما را به چالش میکشد و شما را وادار میکند که به تفکراتی که دارید اهمیتی ندهید و به ایجاد افکار تازه دست بزنید.