کتاب معمای پدر خاطرات سیبیل لاکان از پدرش، روانکاو بانفوذ فرانسوی، ژاک لاکان، از طریق اپیزودهای تکه تکه و بیضوی روایت می شود و شخصیتی را توصیف می کند که خود را به همان اندازه با نبودش برای او تعریف کرده بود. سیبیل دومین دختر و آخرین فرزند ازدواج اول لاکان بود. لاکان خانواده قدیمی خود را برای یک خانواده جدید رها کرد: یک شریک جدید، سیلویا باتای (همسر ژرژ باتای) و دختر دیگری که چند ماه پس از سیبیل به دنیا آمد. برای سالها، این دختر، جودیت، تنها فرزند لاکان بود که عموما به رسمیت شناخته شده بود - حتی اگر به دلیل قوانین فرانسه، نام او را نداشت. بنابراین، به یک معنا، یک پدر صدای کسی را ارائه می دهد که در حالی که نام او را یدک می کشید، اما حضور ندداشت. اگر ژاک لاکان این کلمه را "حضوری ساخته شده از غیبت" توصیف کرده بود، سیبیل لاکان در اینجا به زبان خاطرات به عنوان وسیله ای برای جمع کردن حضور مردی که در غیاب وارد زندگی او شده بود دست به کار شده است. در اثر متقابل غیبت، نامگذاری و یأس ناشی از هر دو، در نهایت یک سوال اساسی را مطرح می کند: پدر چیست؟ این روایت اول شخص هم پاسخ و هم مکمل مفهوم (و نام) پدر را ارائه میکند، همانطور که لکان او را در کارش تعریف کرده بود، و مسائل دشواری را در مورد تأثیر زندگینامه بر نظریه - و بالعکس - و شکاف گاهی که می تواند بین تئوری و زندگی هایی که ما می کنیم باز شود.