نگارنده در این تحقیق اشاره به پارهای اسناد، خاطرات و روایت اعضای سابق سازمان مجاهدین، چگونگی تبدیل و استحالهی سازمان را با روش تاریخ شفاهی، بررسی و تحلیل میکند. در کتاب آمده است: "بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، دانشجویان جوانی بودند که با هواداری از نهضت آزادی در دانشگاهها فعالیت میکردند، اما چون رهبران آنها را به اندازهی کافی انقلابی نیافتند، دست به تشکیل این گروه زدند تا به زعم خود مبارزه با رژیم پهلوی را از رخوت و سستی که به آن دچار شده بود، بیرون آورند. با نگاهی به افکار و دیدگاههای بنیانگذاران سازمان، مانند حنیف نژاد، بدیع زادگان و افرادی از این قبیل معلوم میگردد که اگر چه آنها برخاسته از خانوادههای مذهبی بوده و مایههای دینی داشتند، اما به شدت از جریان چپ و به اصطلاح مارکسیستی تاثیر پذیرفته بودند، یا حداقل میان اسلام و مارکسیسم، هیچ گونه تناقض و اختلاف بخصوص در مسائل اجتماعی و اقتصادی نمییافتند. آنان ضمن مطالعهی قرآن و نهجالبلاغه، آثار مارکس، لنین و مائو را با حرارت و علاقه مطالعه میکردند، حتی روشهای سیاسی را به عنوان شیوهی مبارزه سخت میستودند...".