کتاب آفرینش خود نوشتهی تانیسارو بیکو، مجموعهای از هشت سخنرانی را شامل میشود که در یک دورهی خلوتنشینی ده روزه انجام شده است. سخنران که خود در سنت بودایی تایلندی آموزش دیده، به آموزهی «ناخود» یا «آناتا» در تعالیم بودایی پرداخته است. خبرگی او در شرح و بسط این آموزه، کتابی با چالشهایی شیرین برای تأمل و تفکر و گاهی رها کردن و غرق شدن در نادانستگی پدید آورده است.به نظر میرسد آموزشهای بودا دربارهی آناتا، یا ناخود، برای اغلب غربیها رازآلود است. وقتی که عبارت «ناخود» را میشنویم، گمان میکنیم بودا به پرسشی پاسخ میدهد که ریشه در فرهنگ ما دارد؛ اینکه خود یا روح وجود دارد یا نه؟ - و پاسخی که انحرافی و گیجکننده است. گاهی به نظر میرسد که پاسخ منفی است، اما بودا به یک «نه» ی واقعی ملزم نیست - اگر خودی وجود نداشته باشد، چگونه میتوان دوباره متولد شد؟ گاهی به نظر میرسد که در پاسخ منفی او یک «بله» ضمنی پنهان است، اما چرا استخراج این «بله» اینقدر دشوار است؟ اگر قرار باشد تنها یک نکته از تمام کتاب آفرینش خود (Self and Not-Self) در خاطرتان بماند، به یاد داشته باشید که بودا، در آموزش دربارهی ناخود، به پرسش وجود یا عدم وجود «خود» پاسخی نمیدهد. این پرسش عملا کنار گذاشته شده است. برای درک چرایی آن، باید به رویکرد بودا به آموزش به طور عام و رویکردش به سوالات به طور خاص نگاهی بیندازیم. میگویند هنگامی که بودا همراه گروهی از راهبها از جنگلی میگذشت، مشتی برگ از روی زمین برداشت و گفت آموزههای او مانند همین برگها هستند. برگها در جنگل، همانند خردی هستند که در بیداریاش به آن دست یافته است. برگهایی که در دست اوست تنها دو موضوع را پوشش میدهد: ریشه رنج چیست و چگونه میتوان به آن پایان داد. بودا پس از بیداریاش میتوانست دربارهی همه چیز صحبت کند، اما او ترجیح داد فقط به دو موضوع بپردازد. برای فهم آموزههای او، نه تنها باید درک کرد که او دربارهی رنج و پایان آن چه گفت، بلکه باید فهمید که چرا این موضوعات اهمیت بسیار زیادی دارند. تانیسارو بیکو (Bhikkhu Ṭhānissaro) میگوید هدف آموزههای بودا این بود که به مردم کمک کند تا شادی حقیقی را دریابند. او گمان نمیکرد که همهی موجودات ذاتا بد یا خوبند، اما میپنداشت که همه خواهان شادی هستند. به هر حال، آنها در رنجها سردرگم شدهاند، پس به کمک نیاز دارند تا راهی به شادی اصیل بیابند. در حقیقت، این احساس سردرگمی یکی از مهمترین سوالات را به ذهن میآورد: «آیا کسی هست که بداند چگونه میتوان به رنج پایان داد؟» بودا پاسخ صریحی به این پرسش حیاتی میدهد و برای مردم آنچه را که نیاز دارند و با ناامیدی در پی آن هستند فراهم میکند: توصیههایی برای چگونگی پایان دادن به رنج. به عبارت دیگر، بودا ترجیح داد مهربانانهترین خرد را در اختیار دیگران قرار دهد.