امروزه عملکرد یک سازمان بیش از هر زمان و هر چیزی به چگونگی رفتار کارکنان آن بستگی دارد. رهاورد توسعه نظری در این حوزه مطرح شدن مفاهیمی چون «شهروندی سازمانی» است. «شهروندی» واژهای نیست که تازگی داشته باشد؛ اما، استفاده از آن در توصیف رفتارهای کارکنان و اثرات این رفتار بر عملکرد سازمانی، مفهوم جدیدی است. همانند جامعه که نیازمند شهروندانی مسئول و پاسخگو میباشد تا شاخص «کیفیت زندگی» در آن جامعه معنا یابد، سازمانها نیز نیازمند کارکنانی هستند که منافع سازمان را به منافع خود پیوند زده و موفقیت خویش را در گرو موفقیت سازمان بدانند. درک «شهروندی سازمانی» نیازمند مطالعه بستری است که این مفهوم در آن پرورده شده باشد و به دلیل تنوع در بسترهای پرورش مفاهیم و نظریههاست که برداشتها در مفهوم واحد، گوناگون بهنظر میرسد. از اینرو آشنایی با آن بیش از هر چیز به درک الگوهای ذهنی رایج وابسته است. موضوعی که نویسندگان این مجموعه بهخوبی از آن آگاه بوده و نتیجه تلاش آنها کتابی است که با کالبد شکافی علمی، خواننده را بر آن میدارد که مفاهیم را در بستر شکلگیری آن مطالعه کند.