داستان «شوهر من» از زبان اول شخص روایت می شود. راوی، شخصیت اصلی داستان هم هست، هر چندکه «موقعیت اجتماعی و فردی» جایگاه معنایی او را به مرتبه دوم تنزل می دهد. راوی که نزد خاله اش زندگی می کند، در بیست و پنج سالگی، از سر افسردگی و تنهایی و یکنواختی، به همسری مردی در می آید که او را به طور اتفاقی دیده است و پزشک دهکده ای کوچک است؛ سی و هفت ساله، خوددار، فرز و چالاک، با اعتماد به نفس بالا، بلند قد و شیک پوش با موهایی جو گندمی. از همان آغاز فقط چند کلمه بین این زوج رد و بدل می شود:« نه مرا بوسیده بود، نه برایم گل آورده بود و نه هیچ کدام از کارهایی را کرده بود که یک نامزد می کند.»