رابطه دین و اخلاق یکی از موضوعاتی است که هم در فرهنگ اسلامی و هم در فرهنگ غرب از تاریخ بلندی برخوردار است. در جهان اسلام این مسئله یکی از نخستین و مهم ترین مسائلی بود که توجه متکلمان را به خود جلب کرد و به انگیزه آنان در بررسی این مسئله بیشتر کلامی بود تا اخلاقی یا فرااخلاقی، یعنی رابطه دین و اخلاق صرفا" به خاطر ارتباط آن با اوصاف خداوند و خصوصا" توحید و عدل برای متکلمان اهیت داشت، نه به عنوان مبنایی برای حل و فصل مسائل اخلاقی یا به عنوان نظریه ای در باب اخلاق هنجاری در جهان اسلام پژوهش در باب اخلاق و فلسفه اخلاق از قلمرو علم کلام خارج است و لذا انگیزه متکلمان در طرح این بحث نیز صرفا" تبیین اوصاف و افعال خداوند و دستیابی به نظریه ای منسجم و سازوار در باب الهیات بوده است، نه کشف یا تأسیس مبنایی برای علم اخلاق و داوری اخلاقی در مورد افعال آدمی متکلمان مسلمان به پیامدهای مهمی که موضع آنان در باب اوصاف و افعال الهی برای اخلاق و رفتار آدمیان در برداشت نمی پرداختند. اما در جهان غرب رابطه دین و اخلاق اولا" و بالذات یکی از مسائل فلسفه اخلاق به شمار می رود و متکلمان غربی وقتی به بررسی این موضوع می پردازند به پیامدهای اخلاقی آن نیز توجه دارند و انگیزه آنان در طرح و بررسی این موضوع صرفا" انگیزه ای نظری و کلامی نیست.