این نمایشنامهای دربارهٔ آشپزخانهٔ بزرگی در یک رستوران به اسم تیوولی است. تمام آشپزخانهها، بخصوص هنگام سرویسدهی، بهطرز دیوانهکنندهای شلوغ میشوند. همه عجله دارند و دعواهای جزئی، غرغرها، افتخارات ساختگی و فخرفروشیها وجود دارند. پرسنل آشپزخانه بهطور غریزی از پرسنل سالن غذاخوری بدشان میآید و هر دو دسته از مشتری متنفرند. او دشمن شخصی آنهاست. ممکن است جهان برای شکسپیر یک صحنهٔ نمایش بوده باشد، اما برای من یک آشپزخانه است، جایی که مردم میآیند و میروند و بهاندازهای که یکدیگر را درک کنند، فرصت کنار هم ماندن ندارند. و دوستی، عشق و دشمنیها به سرعتی که شکل میگیرند، فراموش میشوند. کیفیت غذای اینجا بهاندازهٔ سرعت سرویسدهی و سرو غذا مهم نیست. هر فردی کار بخصوص خودش را دارد. ما فقط نگاهی اجمالی به خود شخص داریم و انگار که کار او نشانهٔ فردیتش باشد، آن را پررنگ میکنیم. با تمام اینها، تمرکزمان فقط روی یک یا گروهی از اشخاص است و با بقیهٔ آشپزخانه کاری نداریم؛ آنها مشغولاند.