یادگار زریران کهنترین تعزیهنامه و نمایشنامهٔ ایرانی است که به دست ما رسیده است. خط و زبانش پارسیک(پهلوی ساسانی) است و ناچار بایستی در زمان ساسانیان گردآوری و نوشته شده باشد. ولی در این متن واژهها و ویژگیهایی از زبان پهلوانیک(پهلوی اشکانی، پارتی) به چشم میخورد و اشاره به رسمی کهن میشود، که نشانی از آن در زبان پارسیک و فارسی نو دیده نمیشود و این خود میرساند که زمان سرایش آن بایستی بسیار کهنتر و چنانکه برخی، به درست دریافتهاند، مربوط به زمان اشکانی باشد و مولف یا مولفان دورهٔ ساسانی همانگونه که از مردم شنیدهاند، مردمی که آن را سینه به سینه انتقال داده و بازگو کردهاند، گرد آورده باشند. یادگار زریران، داستان جنگ گشتاسپ پادشاه ایران، با ارجاسپ پادشاه خیونان است. یکی(گشتاسپ) با همهٔ برادران، پسران، خویشان و ... دین زرتشت را میپذیرد و دیگری(ارجاسپ) از گروش او به دین نو، برآشفته و در نامهای که با دو تن از سران سپاه خود، «بیدرفش» و «نامخواست»، نزد او میفرستد، گستاخانه از او میخواهد که دین نو را رها کند و به دین کهن بازگردد وگرنه آمادهٔ جنگ باشد. گشتاسپ شاه از شنیدن آن آزردهخاطر میشود. زریر سپاهبد، که برادر خود، گشتاسپشاه را چنین میبیند، اجازه میخواهد که نامه را پاسخ دهد. پاسخ نامه به فرمان زریر نوشته میشود که: «ما دین نو را رها نمیکنیم و جنگ را آمادهایم. فرستادگان ارجاسپ با پاسخ نامه باز میگردند. زریر به فرمان گشتاسپ، برای آگاهی مردم، بر سر کوهها آتش میافروزد و همهٔ مردان کشور را به جنگ فرا میخواند و میخواهد که تا ماه دیگر، همه با جنگافزار، به در گشتاسپشاه گرد آیند. چنین میکنند و رو به میدان نبرد میآورند، در راه گشتاسپشاه، وزیر خود جاماسپ را فرا میخواند و از او میخواهد که پیآمد جنگ را پیشبینی و پیشگویی کند. جاماسپ او را از کشته شدن برادرش زریر و چند تن دیگر از برادران و فرزندانش و پایان یافتن جنگ به سود ایرانیان آگاه میسازد. در نهایت، هر دو سپاه با هم روبرو میشوند و چنانکه جاماسپ پیشگویی کرده است، زریر و چند تن از نزدیکان گشتاسپ کشته میشوند. «اسفندیار» پسر گشتاسپ، «بستور» پسر زریر و «گرامیکرد» پسر جاماسپ، رشادتها میکنند. سپاه ارجاسپ همه کشته میشوند، خود او را هم اسفندیار میگیرد.