این کتاب داستان دختر افغانی به نام زویا است.اگرچه زویا فقط بیست و سه سال دارد، اما تراژدی و وحشت بیشتری را از آنچه اکثر مردم در طول زندگی تجربه می کنند، شاهد بوده و متحمل شده است. او که در سرزمینی ویران شده در جنگ به دنیا آمد، زمانی که والدینش توسط بنیادگرایان مسلمان به قتل رسیدند، از آنها غارت شد. او که ویران شده بود، با مادربزرگش از کابل گریخت و زندگی جدیدی را در تبعید در پاکستان آغاز کرد. او به انجمن انقلابی زنان افغانستان (راوا) پیوست، سازمانی که فرمانهای کوبنده حکومت طالبان را به چالش میکشید و سرنوشت را به دست گرفت و برای نجات ملت خود به یک جنگ مخفیانه خطرناک پیوست.