همدستی دینخویی و سرمایهداری وقتی نمایان میشود که به ماجرای کودتای 1973 ارتش شیلی علیه مردم این کشور رجوع کنیم. وقتی پینوشه در دفاع از زندانها، تبعیدها، شکنجهها، آدمرباییها و کشتارهایش میگفت: «هر چه کردم، تمام کارهایم، تمام مشکلاتی که داشتم را به خدا و شیلی تقدیم میکنم، چون من شیلی را از کمونیست شدن باز داشتم.» همانطور که «فردریش فون هایک»، پیامبر نولیبرالیسم، در سنگر آزادیاش نشسته بود و ابایی نداشت که در حمایت از جنایتهای پینوشه در شیلی بگوید: «یک حکومت دیکتاتوری لیبرال بهتر از یک دموکراسی سوسیالیستی است.» اهمیت ماجرای شیلی در دوران ما، نه فقط به دلیل آن هزاران هزار جان عزیزیست که حکومت کودتایی شیلی، به سبعانهترین شکل ممکن با همکاری ایالات متحدهی آمریکا، این سویهی تهوعآور جهان، ویران و نابود کرد، بلکه بهخاطر اهمیت دانایی و فهم ایدهی فاشیستی حاکم بر جهان سرمایهداریست. کتاب «زندگی بر بالهای خیال» در چنین شرایطی اهمیتی صدچندان مییابد. اینکه «آریل دورفمان»، نویسندهای که بهدرستی به مانند همهی روشنفکران حقیقی تاریخ، اهمیت چپبودن را برای انسانبودن فهم کرده و با آن زیسته است، در این کتاب روایتی درخشان و سهمگین از تلاشهای خودش و مردمش برای زنده ماندن در جهان پینوشهها و هایکها ارائه میدهد. زندگی بر بالهای خیال از ملزومات امروز ماست؛ در زمانهای که زندگی در جهالت توسعهیافتهی رسانههای نولیبرالیسم کاری کرده که حتی ابرجنایتکارانی مثل پینوشه هم تطهیر شده و به بهشت برین فرستاده میشوند!