مرگ یک رشته بدون شک از مهمترین آثار نظریهپردازی ادبیات تطبیقی است که در دو دههٔ گذشته نگاشته شده است. اسپیواک در این نوشتار کوتاه بهاجمال به نقد ادبیات تطبیقی کلاسیک (فرانسوی) و جدید(آمریکایی) میپردازد و اشاره میکند که حداقل تا ابتدای قرن بیستویکم هر نوع نگاهی به ادبیات(تطبیقی) جهان صرفا اروپامحور بوده است. اسپیواک راه موفقیت ادبیات تطبیقی در آینده را توجه به فرهنگها و کشورهای در حاشیه و همکاریهای بینارشتهای میداند. برای چنین کاری به خوانش دقیق متون، بررسی و تحلیل زبانهای کشورها و مناطقٰ برای شناخت ادبیات آنها نیاز است. اما نه صرفا بهعنوان ادبیات و فرهنگ یک منطقهٔ خاص، بلکه بهعنوان یک اثر ادبی فرهنگی بر روی کره زمین در فضای تطبیقی که اسپیواک آن را (سیارگی/سیارهای) مینامد. یک جهان خیالی که در آن انسانها میتوانند هرکجا و به هرشکلی (رنگ و زبانی) تولید محتوا کنند.