اهمیت درخت به عنوان نماد زندگی مجدد پس از مرگ نزد بسیاری از فرهنگهای باستان تا آنجا پیش میرود که آن را جایگاه خداوند یا نیروهای ماوراءالطبیعه و نیز تصویری از ماهیت الهی و در نتیجه مقدس و محترم میشمردند و به پرستش آن میپرداختند. برای مثال، در مصر باستان، درخت را از زمان جوانه زدن تا هنگام پژمردگی و خشک شدگی همواره به مادرش، زمین، متصل میدانستند و شیره بالارونده و مرموز درخت را که از اعماق زمین برمیآید و به هنگام بهار دانه و برگ را به وجود میآورد، شیره بزرگ خدای بانو یا شهد آسمانی یا اکسیر خدایان مینامیدند که به واسطه آن، مردگان به جاودانگی دست مییافتند. در یونان قدیم نیز چنین تصور میشد که دروآسها، نومفا یا پریانی بودند به شکل زنانی تنومند با بدنی منتهی به تنه درختی ریشهدار و تاجی از درخت بلوط که در جنگلها و بیشهها زندگی میکردند و زندگیشان مرتبط با درختان بلوط بود. از این رو، نگهبان درختان به شمار میآمدند و به کسی که درخت تحتالحمایه آنها را تهدید میکرد، با تبر ضربه میزدند. مردم قرون وسطی نیز بر این باور بودند که درخت منزلگاه پریان است و بنابراین، در نزدیکی هر روستا، یکی از درختانی را که به پریان نسبت میدادند، با تاج گل میآراستند و دختران به دورش رقص و پایکوبی میکردند. در نتیجه، ارتباط اسطورهای خاصی میان خدایان و درختان وجود داشت. این کتاب پیشینه اساطیری درخت زندگی را توصیف می کند، نمونه هایی از این نقش را در هنر نشان می دهد و معانی نمادین مرتبط با درختان را مورد بحث قرار می دهد.