در سال های اخیر شاهد بحث هایی درباره حضور نداشتن زنان در فلسفه، تصویر زنان در آثار فلسفی، دلایل گوناگون «مردانه» بودن این رشته و پیشنهادهای مختلف برای نوعی فلسفه فمینیستی بوده ایم. این بحث ها در حوزه های گوناگون رخ داده اند؛ از اخلاق و فلسفه سیاسی گرفته تا حوزه هایی که در آنها پرسش های مربوط به جنسیت معمولا به طور طبیعی کمتر سر بر می آورد، مانند معرفت شناسی، متافیزیک و فلسفه علم. در متن حاضر چند ویژگی اصلی فلسفه فمینیستی معاصر را بررسی می کنیم و پیشنهادهایی برای آیندۀ آن می دهیم. جین گریمشاو فمینیسم و فلسفه را بررسی می کند (بخش های 1-4) و میراندا فریکر درباره فمینیسم در فلسفه مطالبی می نویسد (بخش های 5-6).