داستان حاضر، ماجرای پر فراز و نشیب زندگی دختری به نام «خاطره» را روایت میکند. «خاطره» دختر زیبایی است که پدر و مادرش را از دست داده و نزد مادربزرگش زندگی میکند. «امید» برادر بزرگ خاطره نیز برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته است. خاطره که هشت سال است عاشق مردیب به نام «پیمان» شده، تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما روز قبل از نامزدی، اتفاقی رخ میدهد که موجب میشود خاطره از ازدواج با پیمان منصرف شود. چندی بعد خاطره بدون هیچ احساسی با مردی با نام «کسری» نامزد میکند و دو سال بعد، چند روز قبل از مراسم ازدواج، کسری فوت میکند. خاطره سالهای بعدی عمر خود را در کنار برادرش امید که به ایران بازگشته میگذراند تا اینکه بعد از هفده سال، پیمان را دیده و از حقیقت رخ داده در آن روزگار آگاه میگردد. او با وصلت خود با پیمان به تنهاییاش پایان میدهد.