داستان خاله سوسکه و آقا موشه در فرهنگ قصه های کودکانه ی ایران ریشه دار است و نویسندگان زیادی درباره ی آن نوشته و سروده اند. داستان از یک روز سرد زمستانی شروع می شود. از وقتی هوا سرد شده، خانه ی گوشه ی باغچه ی سوسکی و موشی گرم نمی شود و آن ها از سرما می لرزیدند و دیگر غذایی برای خوردن به دست نمی آوردند و بدتر از همه آب حوض یخ زده و آن ها آبی برای نوشیدن ندارند. ناگهان فکری به ذهن موشی قصه ی ما می رسد و به سوسکی خانم پیشنهاد می دهد برای آسایش و راحتی به خانه ی آدم ها بروند. سوسکی دید چاره ای ندارند و پیشنهاد موشی را قبول کرد. آن ها سوراخی در دیوار کندند و اسباب و اثاثشان را به آنجا بردند. آقا موشه و سوسکی خاله کنار هم نشستند و چای خوردند، گفتند و خندیدند. آقا موشی برای سوسکی خانم درباره ی آدم ها و خطرات زندگی در کنار آن ها گفت و به او یاد داد اگر گرفتار شد چطور خودش را به موش مردگی (سوسک مردگی) بزند و فرار کند. زندگی آن ها به خوشی می گذشت تا اینکه یک روز آقا موشه تو دام آدم ها افتاد و… داستان می خواهد به کودکان درس زندگی بدهد و به آن ها بگوید چیزهای خوب و مفید را به یکدیگر یاد بدهند، تا بتوانند از آن ها در موقعیت های مختلف استفاده کنند. کتاب با نقاشی های زیبا و متنی روان و شعرهای زیبا، بسیار جذاب و خواندنی و آموزنده است. از خصوصیت نقاشی ها، این است که با فرهنگ ایرانی مطابقت دارد. مثلا لباس های نقاشی شده بر گرفته از لباسهای قدیمی و محلی ایرانی است و شکل خانه ها و تزیینات حیاط و خانه هم مطابق با فرهنگ ایرانی است. این اثر در بخش کتاب های قاصدک واحد کودک و نوجوان انتشارات ذکر به چاپ رسیده است و در کتابنامه ی رشد آموزش و پرورش معرفی شده است و برای رده ی سنی ” ب ” مناسب می باشد.