بهرام بیضایی در آغاز «مرگ یزدگرد»، منبع داستان فرار و مرگ یزگرد سوم به دست یک آسیابان را به «تاریخ» منتسب میکند. اشارهی بیضایی به خود کلمهی تاریخ و نه کتاب و سند و منبع مشخص دیگری، استعارهای از روایت تاریخ در معنای پیشامدرن آن است که همواره خطی، غیر انسانشناسانه و به دور از امکان ثبت و ضبط وقایع با در نظر گرفتن همهی آن نقطهنقطههاییست که مسیر جوامع گونهگون انسانی را در لحظههای سرنوشتسازشان تعیین کردهاند. از نیمههای قرن بیستم بود که آن انگارهی پیشینی از تاریخ انسان و زمین بهکلی تغییر کرد و مورخان بسیاری تلاش کردند هستی انسانی را با پژوهشهایی نوین و درعینحال انتقادی، به پرسش کشیده و نظرگاه یکدستکنندهی مورخان پیشین را زیرورو کنند. کتاب «اسلحه، میکرب و فولاد: سرنوشت جوامع انسانی» کتابیست در باب این پرسش که چگونه از 13 هزار سال پیش که پایان آخرین عصر یخبندان است، تاریخ قارههای متفاوت و مردمانشان، سرنوشتی متفاوت داشتهاست؟ «جرد دایموند» در کتاب منحصربهفرد و پیشرواش، روایت سادهانگار، واپسگرا و استعماری نوشتار تاریخ پیشازاین را دگرگون کرده و به انسان و جهان در سراسر جغرافیای زیستی نوع بشر نگاه میکند. اسلحه، میکرب و فولاد، با تغییر زاویهی دیدی که همواره حجم عظیمی از تاریخ را از اوراسیای غربی شرح داده، به جوامع بومی دیگر نقاط جهان رفته و سعی میکند با دادن وزن بیشتری به آن جوامع، سیر تغییر و تحولات بشر را با دقتی توضیح دهد که تاکنون وجود نداشته است. این کتاب، یک تاریخنگاری نوین و موجز است در خصوص چگونگی و چرایی تاریخهای متفاوت مردمان گوناگون سرتاسر زمین و سرنوشتهای متفاوتشان که بدون مداقه در آنها، میتوان گفت، از انسان و تاریخش، هیچ نمیدانیم!