در عرفان، قرآن یک سخن، یک زبان و یک محمل است. قرآن محملی گرانبار از معانی، و نه معانی خودساختۀ بشر؛ بلکه معانیای بازشکفته از غیب هستی در بستر زندگی انسان است. زبان قرآن را از رهگذر مباحث زبان دین میتوان بررسی کرد که از مباحث کلیدی در دینپژوهی است. ذهن آدمی در مواجهه با متن در مقام فهم و تفسیر آن برمیآید و در این کاوش در پی فهم ویژگیهای متون دینی است؛ آیا متون دینی معنادارند یا بیمعنایند؟ چگونه میتوان با کلماتی که برای سخنگفتن از پدیدههای متناهی بهکار میرود، دربارۀ خدای نامتناهی، متعال و کامل به شیوهای معنادار سخن گفت؟ آیا زبان دین معرفتبخش است یا نه؟ ابن عربی در آثار گوناگون خود، بهویژه فصوص الحکم و فتوحات مکیه، عمیق و مبتکرانه، و فراوان به این مبحث پرداخته است. کوشش ابن عربی برای بهرهگیری از روش تفسیری قرآن به قرآن، قاعدهمندی در ابراز دیدگاهها، سعی در استفاده از چهارچوبهای ادبی و تأثیرگذاری او در عالمان جهان شیعه همچون علامه طباطبایی از دلایل جلب توجه نگارنده به این موضوع است. با توجه به اهمیت آرای ابن عربی در تأویل و زبان قرآن و وجود نکات بکر و راهگشا در افکار او که کمتر بدان توجه شده و نظر به نبودن آثار مستقل در این موضوع، نویسندۀ کتاب زبانشناسی و تأویل عرفانی قرآن تحقیق دراینباره را ضروری دانسته و کوشیده است دربارۀ برخی مسائل مهم زبان قرآن توضیح دهد و از افق نگاه عارفان به آن بنگرد تا با توجه به مقدورات، از زوایای پنهان موضوع پرده بردارد.