ساوث امیدوار بود که گذشته ی خونین خود را به خاک بسپارد و بتواند خندان از آنجا دور شود، اما باید راههای بد قدیمی را برای بازگرداندن خانوادهاش دوباره طی کند، و او زنی نیست که از کاری که باید انجام دهد، خودداری کند. او تحت تعقیب قرار می گیرد و تنها دوستانش یک جفت گاو و یک ناپدری پیر بد اخلاق هستند. اما معلوم شد که لمب گذشته خونین خود را دفن کرده است. و در خارج از کشور دور از بی قانونی، گذشته هرگز مدفون نمی ماند. سفر آنها آنها را از دشتهای بیحاصل میبرد و به شهری مرزی میبرد که از تب طلا، دشمنی، دوئل و قتلعام، در بالای کوههای بدون نقشه تا حسابرسی با ارواح همه جا را فرا گرفته است. حتی بدتر از آن، آنها را مجبور به اتحاد با نیکومو کوسکا، سرباز بدنام ثروت، و وکیل بیعیبش تمپل میکند، دو مردی که هیچکس نباید به آنها اعتماد کند. . . سرزمین سرخ در همان دنیایی می گذرد که جلدهای قبلی این مجموعه در آن رخ می داد.