چه می شود اگر همه چیزهایی که تا به حال دوست داشته اید، تا به حال شناخته اید، تا به حال باور کرده اید که درست است ... فقط ناپدید شوند؟ آنی بیرز همه چیز دارد - یک خانه زیبا، یک شوهر مهربان و یک دختر شایان ستایش. روزی مثل روزهای دیگر است که هانا را نزد پزشک اطفال می برد... تا اینکه ساعاتی بعد از یک تصادف رانندگی بیدار می شود. وقتی او دخترش را می خواهد، پزشکان گیج به آنی می گویند که هانا هرگز وجود نداشته است. در واقع، هیچ چیز پس از بیدار شدن از تصادف همان چیزی نیست که آنی به یاد می آورد. ظاهرا پنج سال شاد زندگی او هرگز اتفاق نیفتاده است. ازدواج آنی رو به پایان است. اکنون یک هنرمند موفق که در منهتن زندگی می کند، دیگر در خانه مزرعه ای محبوب آنها در ایالت نیست. خواهر او که مدتها از او دور شده بود بیشتر شبیه یک دوست صمیمی است و سگ اخیرا درگذشته ی او زنده و سالم است. هر روز که می گذرد، گذشته و حال ناآشنا به یاد آنی شروع به محو شدن می کند. آنی که از رویاهای هانا تسخیر شده است، و با آگاهی از چیزهایی که نمی تواند توضیح دهد، تعجب می کند که آیا همه به او دروغ می گویند؟ جستوجوی پاسخ، آنی را به مسیری روشن دور از خانه هدایت میکند تا خاطرات را با واقعیت آشتی دهد و حقیقت زندگیای را که در آن زندگی میکند کشف کند.