یک افسانه مدرن تاریک و پرپیچ و خم که در آن سه خواهر متوجه می شوند که دقیقا آن چیزی نیستند که به نظر می رسند و چیزهای شیطانی واقعا در شب اتفاق می افتد. آیریس هالو و دو خواهر بزرگترش بدون شک عجیب هستند. از زمانی که آنها در کودکی در یکی از خیابانهای حومه شهر اسکاتلند ناپدید شدند تا یک ماه بعد بدون هیچ خاطرهای از اتفاقی که برایشان افتاده بود، بازگشتند، به نظر میرسد اتفاقات عجیب و غریب و وهمآوری در پی آنها رخ میدهد. و در حال تغییر هستند. ابتدا موهای تیره آنها سفید شد. سپس چشمان آبی آنها کم کم سیاه شد. آنها اشتهای سیری ناپذیری دارند اما هرگز وزن اضافه نمی کنند. مردم آنها را به طرز نگران کننده ای مست کننده، غیرقابل تحمل زیبا و به طور غیرقابل توضیحی خطرناک می دانند. اما اکنون، ده سال بعد، آیریس هالو هفده ساله تمام تلاشش را میکند تا بتواند خود را به جا بیاورد و به موقع از دبیرستان فارغالتحصیل شود – کاری که دو خواهر بزرگتر و پر زرق و برق او، گری و ویوی، هرگز موفق به انجام آن نشدند. اما وقتی گری بدون هیچ ردی ناپدید میشود و سرنخهای عجیبی درباره اتفاقی که ممکن است رخ داده باشد بر جای میگذارد، آیریس و ویوی مجبور میشوند چند روز آخر او را ردیابی کنند. آنها تنها کسانی نیستند که به دنبال او هستند. همانطور که آنها با ماوراء طبیعی مبارزه می کنند، متوجه می شوند که داستانی که در مورد گذشته آنها گفته شده در حال باز شدن است و دنیایی که ده سال پیش آنها را به ظاهر سالم بازگردانده است، ممکن است آنها را به خانه بخواند.