گوده دغدغه ی هویت دارد و در رمان هایش به تکه های متفاوت عالم سرک می کشد تا سرنوشت انسانی را روایت کند که در گذشته و حال خود سرگردان مانده است. مثل همین رمان تندباد که در آن با شخصیتی خاص مواجه می شویم. کسی که از زندگی به تنگ آمده. شاهد فساد و تلخی و رنجی است که بر او و پیرامونش می گذرد و برای همین مدام مشغول روایت از جهان خشنی ا ست که او را دربرگرفته است و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد.» به همین خاطر تندباد رمانی است مملو از خرده روایت از محلات پست، درگیری ها و تلاش برای حفظ هویت. راوی کهنه کار رمان مانند قصه گویان سیاه پوست قرن نوزدهمی یک ریز روایت می کند و مخاطب را میخ کوب قصه ها و کلماتش می کند.