در این کتاب از مجموعه ی پرفروش نیویورک تایمز، یک جادوگر مرموز جدید به آکادمی می رسد و نیت او چیزی جز خیر است. سفر بریستال که پر از ماجراهای کاملا جدید و مجموعه ای از شخصیت های به یاد ماندنی، آشنا و جدید است، تازه شروع شده است… بریستال و دوستانش همه را از شر ملکه برفی نجات داده اند و پذیرش جهانی را برای جامعه جادویی تضمین کرده اند. با این حال، هنگامی که یک جادوگر جدید مرموز به نام میسترس مارا به آکادمی می رسد، جشن ها کوتاه می شود. معشوقه مارا شروع به استخدام پری در مدرسه رقیب خود در جادوگری و توطئه شوم علیه بشریت می کند. در جاهای دیگر، صلح شکننده در آستانه فروپاشی است. خشم در سراسر پادشاهی در مخالفت با قانونی کردن جادو گسترش یافته است. و یک قبیله خطرناک و چند صد ساله که به نام اخوان عادل شناخته می شود، دوباره ظهور کرده است، با یک هدف: نابود کردن تمام زندگی جادویی برای همیشه… در بخشی از کتاب می خوانیم: " مردها خانه هایشان را ترک و در دل تاریکی حرکت کردند همگی رهسپار یک جا بودند. تمام مسیر را پیاده میرفتند؛ آن قدر آرام و بی صدا حرکت می کردند که صدای قدمهایشان شنیده نمیشد وقتی به قدر کافی از روستا و شهرشان دور شدند و مطمئن شدند کسی تعقیبشان نکرده، مشعل روشن کردند تا مسیر پیش پایشان را روشن کنند ولی مدت زیادی در جاده های هموار نماندند مقصدشان بسیار دورتر از جادههای صاف بود و هیچ نقشه ای باقی نمانده بود که مکان آن را نشان بدهد. اعضای انجمن برادری در مسیرشان به سمت مقصد نامعلومشان از تپه های سبز دشتهای گل آلود و رودهای کم عمق گذشتند. هیچ وقت به آنجا نرفته و با چشمشان آنجا را ندیده بودند اما طوری در عمق وجودشان حک شده بود که تمام درختان و صخره های سر راهشان کاملا برایشان آشنا بود انگار آن را در خاطر داشتند. بعضی از مردها مسافت بیشتری میرفتند بعضی تندتر و بعضی کندتر از بقیه حرکت می.کردند ولی دو ساعت بعد از نیمه شب اولین نفر از ۳۳۳ نفر وارد شد. فضا دقیقا همان طور بود که انتظارش را داشتند. "