مدیریت زنجیرهتامین (SCM) رویا و مفهومی بیش از یک واقعیت است، زیرا بسیاری از مولفههای ضروری مدیریت زنجیرهتامین، نمیتوانند به طور کامل محقق شوند. هزینههای ارتباطات و هماهنگی با بسیاری از تامینکنندگان انفرادی در هر زنجیرهتامین، مانع اصلی در تحقق یک مدیریت زنجیرهتامین کامل است. یک زنجیرهتامین کامل با تهیه مواد خام اولیه شروع شده و تا تحویل کالا به مصرفکننده نهایی امتداد مییابد. درگیری شرکتها در زنجیرههای تامین متعدد، مدیریت زنجیرهتامین فعال را فقط برای بخشهای اصلی شرکت عملی و کاربردی ساخته است. با این حال سه تغییر محیطی مدیران را به مدیریت زنجیرهتامین علاقهمند کرده است: ۱) توسعه فناوری، ارتباطات بین اعضای زنجیرهتامین را آسانتر کرده است، ۲) توسعه پارادیمهای جدید مدیریت که میان اعضای زنجیرهتامین مشترک بوده و باعث تسهیل هماهنگی مدیران میشود و ۳) رشد نیرویکار آموزش دیده در سطح بالا که این اجازه را به کارکنان میدهد تا در هر سطح زنجیرهتامین، مسئولیت کارها را بر عهده گرفته، اختیارات لازم برای تصمیمگیری را داشته باشند و اقدامات مورد نیاز را برای هماهنگی زنجیرهتامین انجام دهند. در حالی که، سه تغییر ذکر شده مدیریت زنجیرهتامین را اجرایی میسازند، در بازار برای ایجاد زنجیرهتامین واقعی، رقابت وجود دارد. بنابراین SCM یعنی درآمد، یعنی شغل.