نظریهی ارائهشده در این کتاب را باید در ادامهی نظریههای بزرگ دربارهی چیستی علم فهمید؛ نظریههایی که مترصد تصحیح تصویر موجود از روش علم و نیز موضوعات انتزاعیتری همچون عقلانیت و پیشرفت علم بودهاند. از میان این مقولات اما تمرکز لاودن بیشتر بر مسئلهی پیشرفت است. دیدگاه فلسفی او دربارهی علم پیوند تنگاتنگی با تاریخ واقعی علم دارد، و کمتر ادعایی را میتوان در این کتاب یافت که بدون اقامهی شاهدمثالی از تاریخ علم عرضه شده باشد. مباحث کتاب از خلال گفتوگویی صریح و روشن میان لاودن، از یک سو، و دیگر اندیشمندان ذیربط، از سوی دیگر، به پیش میرود و، به این ترتیب، نسبت موضع نویسنده با نظریههای رقیب از تجربهگرایان منطقی گرفته تا تاریخگرایان معاصر و جامعهشناسان معرفت بهخوبی روشن میشود. لذا درک زیروبم این نوشتار، در عین حال، کمکی خواهد بود به فهم بهتر برخی از مناقشههای مهم فلسفهی علم معاصر دربارهی چیستی علم.