در طول قرن بیستم، نویسندگان، فیلسوفان، الهیدانان و مورخان آلمانی برای درک شرایط مدرن به گنوسیزم روی آوردند. در حالی که برخی این بدعت مسیحی باستانی را راهی برای بازاندیشی مدرنیته میدانستند، اکثر روشنفکران آلمانی بازگشت گنوسیزم را در فضای معاصر زیر سوال بردند. در بدون سرمایه گذاری معنوی در جهان، ویلم استیفالز جایگاه معمایی جهان بینی گنوسی را در این گفتارها درباره مدرنیته بررسی می کند و تاریخ فکری جامعی از نقش گنوسیزم در اندیشه آلمان پس از جنگ ارائه می دهد. استیفالز با قرار دادن فیلسوف آلمانی-یهودی ژاکوب تاوبس در پیوند مناظره، چگونگی برخورد چهره هایی مانند هانس بلومنبرگ، هانس جوناس، اریک ووگلین، اودو مارکوارد و گرشوم شولم را با گنوسیزم و اصول آن در مورد شرارت و خداشناسی دنبال می کند. برای پرداختن به مسائل بحران فرهنگی، نیهیلیسم و مشروعیت دنیای مدرن. او استدلال می کند که این نگرانی ها بر دشواری درگیری معنوی در جهانی است که خداوند از آن کناره گیری کرده است. با خواندن گنوسیزم در پس زمینه بحث های آلمان پس از جنگ درباره سکولاریزاسیون، الهیات سیاسی و پساسکولاریسم، بدون سرمایه گذاری معنوی در جهان، نور جدیدی بر خطوط تاریخی فلسفه آلمان پس از جنگ می اندازد.