تاب زود برو، دیر برگرد! : اعلان هایی هر روزه، با نثری قدیمی، معماگونه و دوپهلو در محله ای کارگری، رفته رفته صراحت می یابد و دست آخر به هشدارهایی هراسناک مبدل می شود؛ هشدارهایی در مورد شیوع «بیماری سیاه» (طاعون) در شهر پاریس! با پیدا شدن اولین جسد برهنه و سیاه شده در کنار خیابان، و سپس نقش بستن علامتی طلسم گونه بر درهای برخی از خانه ها (به نشانة مصون داشتن ساکنان شان از این بلای آسمانی) موضوع جدّی می شود و پای ژان - باتیست آدامسبرگ، سربازرس پلیس و همکارانش به میان می آید. کشف رمز پیام ها و حل معمای پیچیدة قتل هایی که پیاپی به وقوع می پیوندد به درازا می انجامد، در حالی که خبرهای انتشاریافته در رسانه ها در اندک زمانی شهر را به هیجان می آورد. عقلانیت عموم رو به زوال می گذارد و علامت طلسم مصونیت بخش بر درهای تعداد هرچه بیشتری از خانه ها نقش می بندد و کار تحقیق را برای پلیس دشوارتر می سازد … .