انگارهی دورنماتی اگرچه به دلیل تعداد قلیل آثار پلیسی او(پنج رمان در قریب به پنج دهه) چندان که باید در میان علاقهمندان این ژانر در ادبیات و سینما نمود نداشته، اما در دو سریال بزرگ همهی دورانها، به وضوح خودش را هویدا کرده است: «سوپرانوها» و «وایر». هرچند اولی گانگستریست و دومی پلیسی، اما هردو با تغییر نظرگاهشان نسبت به موضوع جرم، گناه، عدالت و قانون و البته شوخطبعی بیبدیلشان، پا روی شانههای دورنمات گذاشته و خودشان را برکشیدهاند. با نظر به این دو اثر عظیم فراتر از مدیوم تلویزیون و جداشده از سینما و ادبیات ژنریک، میتوان بهتر فهمید که چرا همین پنج رمان پلیسی نویسندهی بیبدیل سوییسی، اینقدر مهم و خواندنیاند. کتاب «بازنشسته» آخرین این پنج اثر فریدریش دورنمات است که از میان دستنوشتههای او بیرون کشیده شده و روایت بازرس پلیسی به نام «هش اشتیتلر» است که در لحظهی بازنشستگیاش سراغ کارهای درست زندگیاش میرود: همهی آن مجرمانی که خود او مانع دستگیریشان شده است! بازنشسته در مسیر اندیشهورزی دورنمات، تجدیدنظر در مفاهیم پیشینی جامعهی مدرن و تشکیک در سختها و استوارها را پیشنهاد میدهد؛ اینکه چهطور قانون به سختی و با جدیت بر عدهای اعمال شده و از کنار عدهای دیگر(جرایم بزرگ یقهسفیدها) به آسانی میگذرد. این کتاب کوچک، به همین سیاق، گویی دیدار «جیمی مکنالیتی» وایر است با «تونی سوپرانو»ی سوپرانوها، سالها پساز آن سالهای خاکستری و اندوه، در خموشی و فسردگی.