نویسندگان در این کتاب میکوشند با ارائه شواهدی که از آثار زنان هنرمند در گوشههای تاریک و پنهان گالریها به دست آوردهاند سیر تاریخی ظهور «کلیشه زنانگی» را در تاریخ هنر ترسیم کنند. کلیشهای که با ظهور جنبش رمانتیک و شکلگیری طبقه بورژوازی آغاز میشود و با ظهور مدرنیسم در سده بیستم شکل آکادمیک و تعریفشدهای در نهاد رسمی تاریخ هنر پیدا میکند. «پولوک» و «پارکر» این کلیشه زنانگی را عامل ساختاری مهمی در ایجاد ایدئولوژی تاریخ هنر میدانند و میکوشند با توسل به نظریههای روانکاوانه و مفهوم گفتمان «فوکو» نحوه به وجود آمدن این کلیشه را در تاریخ بررسی کرده و از این طریق دست به نوعی واسازی تاریخ هنر بزنند و یا تاریخ هنر بدیلی را ارائه کنند.