حکومت نظامی در یک دوره زمانی بیست و چهار ساعته در ژانویه 1985 می گذرد. ماتیلد نرودا ، بیوه ی پابلو نرودا شاعر برنده ی جایزه نوبل ، به تازگی درگذشته است و جناح های مختلف در حال راهپیمایی برای تبدیل این رویداد به نفع خود هستند: برای پینوشه ، این فرصتی برای ادعای اقتدار سیاسی است ، در حالی که برای روشنفکرانی که در نور نرودا آفتاب می خوردند ، فرصتی برای گرفتن غنایم است. در برابر این زمینه از انگیزه های پیچیده ، اغلب متناقض ، دونوسو پرتره ای از جامعه ای که در تلاش است تا برای خودش یک زندگی روزمره به وجود بیاورد و از یک روشنفکر که بیهوده تلاش می کند تا بقایای روزهای شکوه و جلال را که مدت هاست از بین رفته نجات دهد ارائه می دهد. اما حکومت نظامی همچنین داستان عشق غم انگیز بین جودیت توره ، یک رادیکال طبقه متوسط است که می خواهد از گذشته ی تلخ خود فرار کند. و مانونگو ورا ، پسری بومی که پس از یک حرفه موفق به عنوان خواننده پاپ اروپایی باز می گردد. در منطقه ای بین رئالیسم مستند مانند و گروتسک، خوزه دونوسو فضای خفقان آور یک کشور تحت دیکتاتوری را برانگیخته و تأثیرات مخرب آن را بر عملکرد کسانی که در آنجا زندگی می کنند نشان می دهد.