«عبدالحمید کاتب» در یکی از رسالههای خود میگوید: بهترین گفتار آن است که بیانش مردانه و استوار باشد و درونمایهاش زنانه و لطیف. وی با این گفته از یک نوع تقسیمبندی فرهنگی سخن میگوید که در آن مرد سهمی بیشتر و سنگینتر از زن در حوزۀ زبان دارد. از قسمت نخست، قسمت دیگری نیز برمیآید؛ قسمتی که در آن مرد، نوشتار را از آن خویش میکند و به زن، گفتار (حکایتگری) را میدهد. چنین تقسیمی باعث استوارتر شدن نفوذ مردانه بر اندیشۀ زبانی و فرهنگی و نیز بر تاریخ میشود. بر این اساس زن آنگاه وارد حوزۀ زبان میشود که مرد، سلطۀ خود را بر تمامی امکانات بگسترد و حدود حقیقت و مجاز را در گفتمان زبانی مشخص کند. بدینترتیب زن در این حوزۀ هستی چیزی نیست جز مجازی نمادین یا تخیلی ذهنی که مرد آن را به نوشتن درمیآورد. حال سئوال این است که آیا این زبان، مردانگی خود را بر زن تحمیل خواهد کرد یا باز مجالی در آن برای زنانگی هم پایۀ مردانگی یافته میشود؟ کتاب حاضر تلاش نگارنده در نشان دادن ویژگی مردانه زبان از یک سو و پیکار فرهنگی زنان برای ورود به ساختار زبان از سوی دیگر است. وی به عنوان یک فمینیست عرب، سیر حضور زن در ادبیات عرب را از شهرزاد قصهگو در داستانهای هزار و یک شب تا نویسندگان و قهرمانان در رمانهای معاصر نشان داده است.