بررسی مناسبات دو کشور در سالهای پس از کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 1332 نشان می دهد که روابط این دو کشور نمونه ای کامل از روابط "دولت دست نشانده " بوده است به گونه ای که شاه ایران اغلب تصمیمات خود را با مشورت آمریکایی ها اتخاذ می کرد و آمریکا نیز با حمایت کامل از رژیم شاه، ضمن برآوردن خواسته های وی، تمام تلاش خود جهت حفظ رژیم پهلوی به کار برده است. در این دوره آمریکایی ها در ایران به قدرت کامل دست یافتند، به طوری که طبق نظر امریکایی ها، شاه به تأسیس دو حزب مردم و ملیون تن داد تا نشان دهد اصول نظام مشروطه در کشور در حال انجام است. اما این موضوع به خودی خود نتوانست رضایت آن ها را جلب کند. به طوری که برخی نیروهای امریکایی، سفیر وقت ایران در واشنگتن یعنی دکتر علی امینی را به عنوان بهترین گزینه برای انجام اصلاحات سیاسی تلقی می کردند. در واقع، حزب دمکرات آمریکا به امینی به عنوان فردی نگاه می کرد که می توانست با اصلاحاتی چند، مانع رواج کمونیسم در ایران شود. دولت امریکا روی دو موضوع تکیه کرد: حمایت مکرر از امینی و تشکیل کانون مترقی که بعدا در دوره نخست وزیری حسنعلی منصور به حزب ایران نوین تغییر نام داد. در این زمان " کندی " رئیس جمهور آمریکا ، شاه را برای انجام پاره ای اصلاحات تحت فشار قرار داده بود. از این زمان به بعد روند تحولات به گونه ای شکل گرفت که امریکایی ها برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران توانستند موقعیت های مهمی در کشور به دست آورند و سطح روابط دو کشور، آشکارا ارتقاء پیدا کرد.