در «فصل نخست» این کتاب، مروری بر شکل گیری نظریۀ طبقاتی خواهیم داشت و همانجا نیز به واکاوی بحرانهای این نظریه خواهیم پرداخت. این فصل تصویری مقدماتی از زمینه های پیدایش نظریه ی طبقاتی، تعاریف پایهی آن، دلایل ناکامی و افول آن و همچنین آرای مخالفانش را عرضه میدارد. در «فصل دوم»، وجوه معرفشناسی و روش شناسی نظریههای طبقاتی و به ویژه نظریه ی مارکس مورد کنکاش قرار گرفته است. این فصل حاوی زیربنایی ترین مفاهیم این مجموعه است و بنیان های فلسفی علوم اجتماعی به طور عام و نظریههای طبقاتی به طور خاص، مورد بررسی قرار گرفته اند. از آنجا که سخن گفتن از مفاهیم فلسفی، به میانجی مفاهیم متضاد خودشان، بر سهولت کار می افزاید، کوشش شده است تا در غالب بخشهای این فصل، مفاهیم به صورت جفتهای متضاد معرفی شوند: دوگانگی یا چندگانی روششناختی، دوگانگی یا چندگانی منطق، دو تلقی متضاد از انسان، دو فهم متفاوت از دانش، دو رویکرد متعارض از مضمون نظریه ی اجتماعی، دو طریقه مختلف در روش مطالعهی علوم انسانی و دو نگاه گوناگون به حقوق و اخلاق. برخلاف فصل اول که ارجاعاتی به یافته ها و شواهد تجربی دارد، فصل دوم، مبرای از فضای تجربه، باریکبینی در روش شناخت و امکان تحقق آن را در دستور کار خود قرار داده است. ناکامی در کاربست نظریه های طبقاتی، برخی از متفکران چپ را به چاره جویی وا داشته است و از این رو، «فصل سوم» نیز به معرفی مساعی این گروه برای بازسازی نظریه طبقاتی اختصاص یافته است. مطالعه این آراء از اهمیت چندگانه ای برخودار است: نخست اینکه از زبان ایشان بشنویم و بدانیم که ناکارآمدی «نظریه ی طبقاتی» موضوعی جدی است، دیگر آنکه از تشتت آرای میان صاحبنظران چپ در باب طبقه و تحلیل طبقاتی مطلع شویم. افزون بر این، دریابیم که دیگر مفهوم مستنبط از طبقه یا طبقات اجتماعی در نزد متکلمان علوم انسانی، بر مفهوم مبرهن و یکتایی دلالت نمی کند. در «فصل چهارم»، به سراغ دعاوی محیط زیستی طبقاتی خواهیم رفت و نمونه هایی از آن ها را بررسی خواهیم کرد. طی چند دهه ی اخیر، اثرات مخرب ناشی از انواع آلودگیها در خاک، هوا، آب و جو زمین، به بحران های متعددی نظیر از بین رفتن تنوع زیستی، بحران تغییرات اقلیمی و به طور کلی تخریب محیط زیست، به شکل فزاینده ای بدل به یکی از دغه دغه های جدی جامعه انسانی شده است. گزارشهای پیاپی 2020 و 2021 مجمع جهانی اقتصاد دربارۀ مهمترین مخاطرات آتی جوامع بشری، حکایت از آن دارد که «محیط زیست» چه از حیث احتمال وقوع و چه از منظر شدت اثرات تخریبی آن، در صدر مخاطرات جهان ما قرار دارد. (اتفاق و مرعشی، 1398) (اتفاق و مرعشی، 1400، 60 - 65) اما از سویی دیگر این اوضاع مستمسکی برای دستیابی به اهداف سیاسی نیز شده است و دعاوی «محیط زیستی طبقاتی»، یک نمونه از این موارد است. در فصل چهارم، برخی از این نمونه ها در قالب پرونده های موضوعی بررسی شده است. «فصل پنجم»، یک جمعبندی اجمالی از محتوای این کتاب در آن ارائه شده است و پایانی بر این کار پژوهشی است.